Alborz-01.png
alborz-popel.jpg
پنجمين جلسه محاكمه پدر و دختر به اتهام قتل داماد
ارسال در: 1389/11/09-20:38
مرد مسني كه متهم است 5 سال قبل با همدستي دخترش، داماد خود را به قتل رسانده است، صبح فردا براي پنجمين بار محاكمه مي‌شود.
روز 25 تير 84، وانتي به سمت ورزشگاه تختي در شرق تهران در حركت بود كه پشت آن يك كمد قرار داشت كه پاي يك انسان از زير در كمد بيرون زده بود.

عده‌اي از مردم با مشاهده پاي بيرون آمده از كمد، خودرو را متوقف كرده و مأموران پليس را در جريان موضوع قرار دادند. مأموران پليس در صحنه حاضر شدند و بعد از باز كردن كمد كه با طناب بسته شده بود، با جسد مرد ميانسالي كه با ضربات متعدد، سر وي متلاشي شده بود، روبه‌رو شدند.

راننده وانت از موضوع اظهار بي‌اطلاعي كرد و مدعي شد كه با درخواست زن و مردي كه همراه او بودند، كمد را به مكان نامعلومي منتقل كردند كه توسط مردم متوقف شد.

زن ميانسال و مرد مسن كه پدر وي بود بازداشت شدند و در تحقيقات اوليه به قتل اعتراف كردند. مقتول، همسر زن ميانسال بود كه توسط او و پدرش به قتل رسيده بود.

اين پرونده، بعد از گذشت 3 سال از وقوع قتل، سال 87 به دادگاه كيفري استان تهران ارجاع شد و بعد از برگزاري 3 جلسه دوباره پرونده به دادسرا ارجاع شد.

كامل نبودن تحقيقات، اظهارات متناقض متهمان و همچنين باز شدن پاي برادران زن ميانسال به پرونده به عنوان مشاركت در قتل باعث شد پرونده دوباره به دادسرا ارجاع شود.

اين در حالي است كه تا جلسه قبل، زن ميانسال به عنوان معاونت در قتل مورد بازجويي قرار ‌گرفته بود ولي وي در جلسه قبل، مدعي شد كه در قتل شوهرش نقش مستقيم داشته و چند ضربه هم با آچار به سر شوهرش زده است.

چهارمين جلسه رسيدگي به اين پرونده، در تاريخ 8 اسفند سال گذشته در شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران و به رياست قاضي نورالله عزيزمحمدي برگزار شد. ذبيح‌زاده، نماينده دادستان، در جايگاه قرار گرفت و با بيان اينكه برادران زن ميانسال به عنوان مشاركت در قتل در مظان اتهام قرار دارند، تقاضاي مجازات آنها را اعلام كرد.

بعد از قرائت كيفرخواست توسط نماينده دادستان، پسر بزرگ مقتول به نمايندگي از اولياي‌دم در جايگاه قرار گرفت و ضمن شكايت مجدد از 4 متهم پرونده، تقاضاي خود و اولياي دم را قصاص عنوان كرد.

در ادامه جلسه، وكيل اولياي دم در جايگاه قرار گرفت و گفت: تا قبل از اين، جابر و آناهيتا، به عنوان مباشرت و معاونت در قتل متهم بودند و شكايت ما نيز بر همين مبنا بود ولي با توجه به تغيير مورد اتهامي آنها، ما نيز از هر 2 متهم به خاطر مشاركت در قتل شكايت و تقاضاي قصاص آنها را داريم.

بعد از اظهارات وكيل اولياي‌دم، آناهيتا در جايگاه قرار گرفت و گفت: در يك سالي كه با مقتول ازدواج كرده بودم، او به شدت من را اذيت ‌مي‌كرد و دو روز قبل از حادثه از پدرم خواستم به تهران بيايد و از او بخواهد من را طلاق بدهد. 2 روز قبل از حادثه، پدرم با مقتول حرف زد و او هم قبول كرد كه من را طلاق بدهد. فرداي آن روز (پنجشنبه) با هم به دادگاه رفتيم تا از هم جدا شويم ولي به دليل تعطيلي دادگاه، اين كار به تعويق افتاد.

روز جمعه هم با همسرم مشاجره كردم و بار آخر داخل اتاق خواب رفتم و در را قفل كردم. همسرم پشت در آمد و با بيان اينكه به من هيچ علاقه‌اي نداشته است به من و خانواده‌ام فحاشي كرد و رفت. دقايقي بعد در اتاق را باز كردم و ناگهان ديدم كه پدرم با قندشكن، بالاي سر شوهرم كه خوابيده بود، ايستاده است.

پدرم، چند ضربه با قندشكن به سر شوهرم زد كه او از خواب بيدار شد و با هم درگير شدند. در همين حين من كه جلو رفته بودم هم چند ضربه به صورت و دستم خورد. جلوي دستم يك آچار بود كه آن را برداشتم، روي سينه شوهرم نشستم و با آچار چند ضربه به سر او زدم.

پدرم، من را كنار زد و خودش دوباره با قندشكن به او ضربه زد. خون زيادي از سر شوهرم جاري شد و پدرم براي اينكه خون، روي زمين نريزد، نايلوني را روي سر او كشيد و يك روسري هم دور آن پيچيد. پتويي را دور شوهرم پيچيد و داخل كمد قرار داد. فرداي آن روز، يك وانت كرايه كرديم و كمد را به سمت شرق تهران برديم كه توسط مردم دستگير شديم.

قاضي گفت آيا مشاركت در قتل شوهرت را قبول داري كه متهم در جواب گفت: قبول دارم ولي به خاطر دفاع از پدرم كه زخمي شده بود، اين كار را كردم. فحاشي شوهرم براي ما سنگين بود.

قاضي گفت: دوست مقتول در اظهاراتي مدعي شده است كه مقتول به او گفته است، پدر زنش يك هفته است كه به خانه او آمده و قصد قتل او را دارد.
متهم در جواب گفت: دروغ مي‌گويد.
قاضي گفت: اين فرد همچنين مدعي شده است كه وقتي قبل از قتل به خانه شما آمده است، شما و مقتول بر سر مهريه و نفقه با مقتول درگير بودي و مقتول را تهديد كردي كه تا زماني كه مهريه و نفقه را نگيري، از او جدا نمي‌شوي.

متهم در پاسخ گفت: اين فرد دروغ مي‌گويد و تمام اين حرف‌ها تخيلات است.

قاضي از متهم درباره زمان قتل سؤال كرد كه متهم زمان قتل را نيمه‌شب عنوان كرد، اما قاضي با اشاره به نظريه پزشكي قانوني زمان قتل را بين ساعات 14 تا 16 جمعه اعلام كرد.

همچنين متهم در پاسخ به سؤال قاضي مبني بر اينكه چطور ممكن است فردي كه بدني ورزيده داشته است در مقابل پيرمردي 77 ساله مقاومت نكند، گفت: من هم روي بدن او نشسته بودم تا مقاومت نكند.

بعد از اظهارات آناهيتا، پدرش در جايگاه قرار گرفت و گفت: مقتول، بعد از درگيري با دختر من، كنار من خوابيد و من هم كه از فحاشي او عصباني بودم، رفتم قندشكن را آوردم تا او را تنبيه كنم. چند ضربه به او زدم و دخترم هم با آچار او را زد.

متهم، ابتدا درگيري با مقتول را منكر شد ولي زماني كه قاضي اين موضوع را مستند به اظهارات دختر وي كرد،‌ متهم قبول كرد كه با مقتول درگير شده است.

جابر و دخترش آناهيتا، ضربه زدن با چاقو به مقتول را تكذيب كردند و مدعي شدند كه غير از خودشان كسي در صحنه نبوده است.

قاضي عزيزمحمدي، ختم جلسه را اعلام كرد و پرونده را براي انجام تحقيقات بيشتر از برادران آناهيتا به دادسرا ارجاع داد.

بعد از انجام تحقيقات بيشتر در اين زمينه، پرونده دوباره به دادگاه كيفري استان تهران ارجاع داده شد و صبح فردا در شعبه 71 به رياست قاضي عزيزمحمدي جلسه محاكمه برگزار خواهد شد.
منبع :فارس
نظرات ارسالی:
 
شلاله
1389/11/10   11:22:00 AM
من که خداییش ترسیدم.ای کاش دختره دعوا رو لفت میداد صدا رو ضبط میکرد اگه هم شوهرش میزد میرفت پزشک قانونی....ولی ای کاش قتلی رخ نمیداد.

مشارکت در بحث:
نام:
ایمیل:
متن پیام:
کد امنیتی:


درباره ما
جستجو
پیوندها
عضویت
ورود


RSS
آب و هوا



تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به پورتال خبری البرز می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
البرز به هیچ ارگان ،دسته ، حذب و گروهی وابسته نیست

Copyright alborznews©2010 . All Rights Reserved