Alborz-01.png
alborz-popel.jpg
نگاهی به کتاب «ایده نمایش» اثر مراد فرهادپور
ارسال در: 1389/10/14-12:07
کتاب ایده نمایش (مقالاتی درباره تئاتر، گزیده و ترجمه مراد فرهادپور) بیش از هر چیز در پی نوعی گره زدن است؛ اتصال میان دو ساحت متفاوت، یعنی تئاتر و عرصه پرتناقض و پرتنش تفکر

 کتاب ایده نمایش (مقالاتی درباره تئاتر، گزیده و ترجمه مراد فرهادپور) بیش از هر چیز در پی نوعی گره زدن است؛ اتصال میان دو ساحت متفاوت، یعنی تئاتر و عرصه پرتناقض و پرتنش تفکر. این پیوند مساله ساز میان تئاتر و تفکر که حاصلش نوعی تئاتر/ نظریه است از آن دست اقدام هایی است که در این روزگار نظیرش بسیار کم دیده می شود چرا که امروزه هنر و تئوری بیش از هر زمان دیگری از یکدیگر جدا شده اند؛ بیابانی بزرگ که در فاصله بین هنر و تئوری قرار گرفته است و همین، پیوند میان آنها را امروزه بیش از پیش مشکل کرده است و تا حدودی ناممکن (به خصوص در فضای فرهنگی خودمان که تلاش می شود این خلأ و شکاف فراخ هنر و تئوری با انبوهی از همایش ها، سخنرانی ها و کتاب های به اصطلاح تئوریک به شکل جنون آمیزی «پر» شود).

پس اهمیت و اضطرار کتاب هایی از این دست این است که به این ناممکن وقوف کامل دارند و در کار اثبات هیچ نوع ادعای پرطمطراقی نیستند و تنها از اینجا به بعد است که می توان به این قمار تن داد (پیوند اضطراب آور هنر و تئوری) و به این سبب است که جایگاه سخن کسی چون مراد فرهادپور در این برهوت تفکر و اندیشه، جایگاهی تکین می شود چرا که او همواره در تلاش بوده است تا تفکر را همچون عنصری مزاحم به تمام عرصه ها بکشاند یا حوزه های دیگر را به تفکر وصل کند (به یاد بیاورید که همین چند سال پیش کتاب پاریس تهران چه بلوایی به پا کرد و چگونه فضای رخوت زده و اخته نقد سینمایی را با همین پیوند مساله ساز به هم زد و چگونه تبدیل به اخلالی دائمی در وضعیت نمادین شد و حفره ها و شکاف های کل ارگانیکی به نام «سینمای کیارستمی» را عیان کرد) و چگونه تمام این تلاش ها همواره به شکلی متصل به وضعیت بودند و دست اندرکار شکل بخشیدن به یک تفکر انضمامی و گاه حتی اضطراری. علاوه بر این با گزیده و ترجمه کتاب «ایده نمایش» و فقر تئوری و تئوریسین در تمام عرصه های هنری و غیر آن اکنون دیگر برای ما روشن شده است که «ترجمه یگانه شکل تفکر در وضعیت ماست». پس به نظر من کتاب «ایده نمایش» ما را دعوت به چنین قرائتی می کند. پس پربیراه نیست اگر اعلام کنیم در این برهوت اندیشه، مراد فرهادپور به زبانی مسیانیک یک «مبلغ تفکر» در عصر ماست. به نظر من کتاب «ایده نمایش» ما را دعوت به چنین قرائتی می کند چرا که این کتاب را نباید گردآوری بی خاصیت مجموعه مقالاتی در باب تئاتر دانست چون در ساده ترین شکل آن نیز این کتاب ما را دعوت به نگاهی انتقادی به نمایش می کند.

۲) یکی از مهم ترین و در عین حال پیچیده ترین مقاله های این کتاب «تلاش برای فهم دست آخر» تئودور آدورنو است؛ از مهم ترین نوشته هایی که یک فیلسوف همچون آدورنو درباره هنرمندی نظیر بکت نوشته است. این رفت و برگشت دائمی و دیالوگی ای که بین فیلسوف و هنرمند ایجاد می شود همواره یکی از پرتنش ترین و در عین حال جذاب ترین قطعه های تاریخ تفکر بوده است چرا که سویه های حقیقی و پنهان کار یک فیلسوف یا هنرمند همواره به میانجی این دیالوگ عیان می شود؛ دیالوگی که شاید یکی یا هر دو طرف از آن بی اطلاع باشد. همان طور که ژیژک از جفت ایده آل کانت/ ساد سخن می گوید یا دیالکتیک آشنایی برشت/ لوکاچ که بابی جدید در بحث مدرنیسم و رئالیسم گشود یا نوشته های ژیل دلوز درباره گدار (که می شد سویه ای در هر دو طرف بازشناخت و آن مفهوم ریزوم در گدار و دلوز است)، و نمونه های این جفت های ایده آل را به وفور می توان یافت؛ بنیامین/ کافکا معدود نوشته های ادبی مارکس و... پس این رفت و برگشت دائمی بین هنر و نظریه به میانجی این «برخورد» فیلسوف و هنرمند است که می تواند شکل حقیقی خود را بازیابد (هر چند در جهان نئولیبرال، این دو عرصه کاملاً از هم کنده شده اند و این دیالوگ تبدیل به یک تک گویی طولانی در یک اتاق در بسته شده است؛ مفهومی که بیش از هر چیز آن ایماژ پسافاجعه بکتی را یادآوری می کند). پس «تلاش برای فهم دست آخر» از جنس چنین دیالوگ هایی است.

از مهم ترین مضامینی که این نوشته بازگو می کند رابطه فرم و معنا در اثر هنری است و اینکه چقدر هنر مدرن با مساله «معنا» درگیر بوده است. ما در واقع دچار شکلی از «بحران بازنمایی» شده ایم. هنر دیگر آن خصلت بازتابی و آینه ای خود را از دست داده است که باید صرفاً بازتاب صادقه واقعیت و طبیعت می بود؛ واقعیتی که به شکل پیشینی کاملاً یکدست، منسجم و عاری از هرگونه حفره و تناقضی در نظر گرفته می شود.

مدرنیسم همراه با خود واقعیت را نیز کاملاً چندپاره و قطعه قطعه کرد. و هنر مدرن مصداق کامل این «بحران بازنمایی» است و بی معنا شدن همه چیز در «زیست جهان» ما انسان های مدرن. اما همان طور که آدورنو اشاره می کند جایگاه منحصر به فرد بکت از اینجا ناشی می شود که این بی معنایی را برخلاف سنت اگزیستانسیالیسم فرانسوی (سارتر) در فرم و ساختار درام نیز نشان می دهد و «دست آخر» تبدیل به درامی پس از فاجعه می شود؛ همان فاجعه هسته ای بی معنایی صرفاً محتوایی نیست که در فرمی کاملاً کلاسیک و «بامعنا» قرار گرفته باشد (سارتر)، بلکه خود را در فرم ایجازگونه و تکه پاره بکت نیز نشان می دهد. از طرفی همان طور که از عنوان مقاله آدورنو پیداست و فرهادپور نیز در «گفتاری در حاشیه دست آخر» به آن اشاره کرده است، بکت همواره از تفسیر می گریزد بنابراین تفسیر آثار او در واقع کاری است ناممکن و به خاطر همین است که به قول آدورنو «دست آخر» جایی مابین اگزیستانسیالیسم و رئالیسم سوسیالیستی قرار می گیرد. و عواملی از این دست است که «دست آخر» بکت را تبدیل به همان هنر «خودآیین»ی (Autonomy) می کند که آدورنو در «نظریه زیبایی شناختی»اش مد نظر داشت. در چنین بستری است که دو مقاله فوق «تلاش برای فهم دست آخر» و «گفتاری در حاشیه دست آخر» امروزه از اهمیت بسزایی برخوردار است چراکه در شرایطی که ما به شکل تهوع آوری در تجربه زیسته مان «انباشته» از معنا شده ایم، دفاع از بی معنایی بکتی/ آدورنویی نوعی عمل مخاطره آمیز و خلاف جریان است.

۳) «ایده نمایش» همچنین دو مقاله مهم درباره برشت دارد؛ یکی «برشت و تئاتر حماسی» نوشته فردریک یوئین است که شرح و تفسیری است از نظریه «تئاترحماسی» برشت و دیگری «برشت و آیزنشتاین» نوشته راینر فردریش است که به بررسی ارتباط برشت و آیزنشتاین و از این طریق پرداختن مفهوم مونتاژ در هنر مدرن می پردازد. «وضعیت های دراماتیک اتین سوربو» نوشته روبرت اسکولز که بخشی از کتاب «ساختارگرایی در ادبیات» است و همچنین «تئاتر از زبان سارتر» و «سنت های دوگانه هنر نمایش جدید» نوشته اریک بنتلی، «شکسپیر» نوشته یوهان گوتفریدهردر و در نهایت «هنر نمایش از ایبسن تا الیوت» نوشته ریموند ویلیامز از دیگر مقالات این کتاب است که در نهایت بررسی انتقادی تئاتر، ساختار درام، تراژدی و حتی هنر مدرن را شکل می بخشد.








منبع :پورتال خبری البرز
نظرات ارسالی:
 
مشارکت در بحث:
نام:
ایمیل:
متن پیام:
کد امنیتی:


درباره ما
جستجو
پیوندها
عضویت
ورود


RSS
آب و هوا



تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به پورتال خبری البرز می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
البرز به هیچ ارگان ،دسته ، حذب و گروهی وابسته نیست

Copyright alborznews©2010 . All Rights Reserved