به گزارش سایت حسین ناصری به نقل از خبرگزاری ایرنا؛ نوزدهم تیرماه، شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی به درخواست دولت ترامپ در خصوص فعالیتهای هستهای ایران تشکیل جلسه داد. بر پایهٔ اساسنامه و حیطهٔ اختیارات آژانس بینالمللی انرژی اتمی، از این نشست اقدامی نمیتوانست صادر شود. شورای این سازمان بینالمللی مکانی برای بررسی پیروی یا عدم پیروی از توافقنامه برجام نیست بلکه این امر به عهده کمیسیون مشترک برجام است. از زمانی که آمریکا پیمانشکنی کرد و تعهداتش در برجام را زیر پا گذاشت، دیگر این کمیسیون در جلساتش صندلیای برای نمایندهٔ آمریکا ندارد.
شورای آژانس بینالمللی انرژی اتمی محل مناسبی برای بحث در مورد هر گونه مشکلی مربوط به پایبندی ایران به تعهداتش به این سازمان است مثلاً در حوزهٔ پادمان هستهای: اجازه بازرسی با محدودیتهای توافقشده به بازرسان بینالمللی؛ اما هیچگونه مشکلی در زمینهٔ هستهای ایران وجود ندارد؛ همه نشانهها حاکی از آن هستند که ایران به تعهداتش در خصوص بازرسیهای بینالمللی و نظارت بر برنامههای هستهایاش پایبند بوده است.
نمایندگان آمریکا با این قصد به جلسهٔ شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی پا گذاشتند که ملتهای دیگر ببینند دولت ترامپ در حال انجام کاری برای موضوع هستهای ایران است؛ خودش کار را خراب کرده و حالا میخواهد آبی بر آتشی که بهپا کرده بریزد؛ البته هیچ فکر بهتری هم برای اصلاح شرایط ندارد. این تقلاهایی است که آمریکا برای بیرون آمدن از قفسی میکند که با دستان خودش ساخته است. به نظر میآید هیچ راهی برای درآمدن از این قفس خودساخته وجود ندارد، به جز یک راه که آمریکا از امتحانش امتناع میکند: آمریکا باید پشت به راه پیشین قدم بردارد، راهی که به شرایط بحرانی امروز ختم شده است.
هر اتفاقی که میگویند در نتیجهٔ بحران هستهای مرتبط با ایران است بیهیچ تعجبی قطعاً، کاملاً و مستقیماً در نتیجهٔ نقض برجامی است که دولت ترامپ عامل آن بوده نه دولت ایران. قبل از خروج آمریکا از برجام و حتی یک سال پس از آن همان طور که بازرسان آژانس انرژی اتمی تایید کردهاند ایران کاملاً بر تعهداتش به محدودیتهای توافقشده در برنامههای هستهای پایبند بوده است.
تقلاهای آمریکا برای درآمدن از قفس خودساخته در توییتی منعکس شد که ترامپ در روز نشست آژانس بینالمللی انرژی اتمی منتشر کرد. وی در آن پیام قول داد که «تحریمها به زودی افزایش خواهد یافت، به اندازهای قابل توجه!». حتی اگر تحریمهای بیشتر راهی برای خروج از این هرجومرج باشد، پیش از این آمریکا بر این نقطه به مدت طولانی شدیداً پافشاری کرده است آنچنان که در سیستم اقتصادی ایران بهسختی بخش دیگری برای تحریمهای جدید یافت میشود اما آنطور که تجربیات گذشته قویاً نشان میدهند تحریمهای شدید با افزایش فشار متقابل ایران روبهرو شده میشود.
همچنین این توییت ترامپ شامل اظهارات نادرستی است که بهطور معمول راجع به برجام بیان میکنند: ایران «بهطور مخفیانه» غنیسازی اورانیوم انجام میدهد، «معاملهٔ ۱۵۰ میلیاردی» بعد از چند سال کوتاه منقضی خواهد شد و سخنانی از این قبیل. تمام آنچه ناظران و سازمانهای مسئول میتوانند انجام دهند این است که با صبر و شکیبایی به کذب بودن این بیانات اشاره کنند و بعد حقیقت این توافقنامه را بازگویی کنند.
این سیاست توییتری تنها محدود به ترامپ نیست، سیاستی که طی آن هر چه که میتوانند شلیک میکنند بعد میبینند کدام تیرها طرف مقابل را زخمی کرده است. پیشتر دبیر مطبوعاتی کاخ سفید در بیانیهای اعلام کرده بود که «ما باید استاندارد قدیمی غنیسازی صفر برای جلوگیری از اشاعه (سلاحهای هستهای) را در قبال ایران احیا کنیم». باید بگویم که اصلاً چنین استانداردی وجود ندارد. محدودیتهای سفتوسختی که برجام بر غنیسازی اورانیوم ایران اعمال کرده است منحصر به همین توافقنامه و ایران است؛ این حد و مرز حتی بستهتر از هر نوع استاندارد بینالمللی میباشد؛ اما پوچترین جمله بیانیهٔ کاخ سفید این نیست. بیاساسترین بخش این متن آنجاست که میگوید: «شکی نیست که حتی پیش از آنکه توافق حاصل شود، ایران مفاد آن را نقض میکرد». اگر استراتژیای وجود داشته باشد بسیار آشکار چندین و چند بار در این متن استفاده شده است تا مردم توجهشان را از این حقیقت که «آمریکا برجام را زیر پا گذاشته نه ایران» منحرف شود. در بند ۲۶ و ۳۶ متن برجام صراحتاً آمده است که اگر طرفی از برجام بر تعهداتش در توافقنامه پایبند نبود همین کافی است تا زمینهٔ این فراهم شود که طرفهای دیگر الزامی برای پایبندی بر تعهداتشان در برجام نبینند.
واکنشهای اخیر دولت ترامپ و ادعا به اینکه «ایران اقدامات مخفیانهای جهت عبور از محدودیتهای برجام انجام میدهد» گواه این نکته است که شرایط و ضوابط برجام چقدر سودمند و بااهمیت میتوانست باشد. نظارت کامل و حتی سرزده توسط آژانس انرژی اتمی حقیقتی است که میتوانست شرطی غیرمنقضی و باارزشترین مشخصهٔ این توافق باشد. بهدلیل وجود چنین نظارتی و وجود بازرسان بینالمللی که میتوانستند ظرف یک روز وضعیت غنیسازی را مشخص کنند، هیچ کس مجبور نبود بر سر دو راهی اعتماد یا بیاعتمادی به آنچه ایران دربارهٔ برنامه غنیسازیاش میگویند، بماند.
بیتردید برای دولت ترامپ، که از هیچ کوششی برای بدگویی از برجام و مفادش مضایقه نکرده است، اظهار نگرانیای تا این اندازه دربارهٔ اینکه ایران دیگر ریز به ریز بر اساس مفاد تعهدنامه پیش نمیرود رفتاری کاملاً متناقض است. برخلاف تلاشهای طولانیمدت دولت ترامپ برای اینکه مردم را به باور دیگری برسانند، چنین پیداست که محدودیتهای برجام هر چه باشند در نهایت سودمند و بااهمیت خواهند بود.
ایران هر خبر کاهش یا افزایشی را بهصورت علنی و شفاف اعلام میکند. عبور از سقف درصد غنیسازی که برگشتپذیر است با هدف احیای کامل پایبندی طرفین به تعهداتشان در برجام است و این عمل در حکم واکنشی متقابل است. هیچ مدرکی وجود ندارد که بازگشت ایران از تصمیم استراتژیک پیشینش را نشان دهد، تصمیمی استراتژیک که بر پایه تلاشی است برای مشارکت با دیگر ملتها آن هم در جایگاه کشوری که نه تحریم است نه حامل سلاح هستهای.
در نتیجهٔ مفاد این توافقنامه، هر اتفاقی حتی افزایش درصد غنیسازی که اخیراً اتفاق افتاد هیچ نیازی به هشداری درباره قریبالوقوع بودن سلاح هستهای در ایران ندارد. ایران نمیتواند چنین سلاحی را بسازد، حتی اگر همین امروز اقدام به این کار کند؛ و این بهخاطر برجامی است که سلاح هستهای را از دسترس دور کرده است.
عبور از سقف ۳۰۰ کیلوگرم اورانیومی که با درصد پایین غنیسازی شده در مقایسه با انبارهای بزرگی از این مواد که هنگام بستن قرارداد برجام وجود داشت بسیار ناچیز است؛ در برجام، ۹۸ درصد چنین ذخایری از دسترس ایران خارج شده بود تا شرایطی برای رهایی از تحریمها مهیا شود و این تنها یکی از چندین گام بزرگی بود که ایران طی برجام برمیداشت، گامهایی که منجر به بستن همه مسیرهای ممکن به سلاح هستهای میشد.
ترامپ هنوز هم میتواند از این مخمصه رهایی یابد منتها اگر این را، حداقل پیش خودش، بپذیرد که یگانهراهِ رهایی از چنین شرایطی رضایت به چیزی بسیار مشابه برجام است. در غیر این صورت، با این نگرش دولت ترامپ که بر پایهٔ ویرانی آن بنایی است که پیشینیان ترامپ استوار کردهاند عاقبت خوشی در انتظارشان نخواهد بود؛ نگرشی که اجرای سیاستهای خاورمیانهای را به رقبای منطقهای ایران میسپارد، آن هم به کسانی که دلایل خودشان را برای رویتابی دراز مدت از ایران دارند، نتیجه خوبی نخواهد داد. حساسیت زیاد نسبت به ایران که مبنای دیگر این نگرش است به طور واضح با استانداردهای خطمشیای که دولت آمریکا در حل مسائل سیاست خارجی اتخاذ کرده متناقض است.