Alborz-01.png
alborz-popel.jpg
یک روز خوب می آید
ارسال در: 1391/11/29-08:44
همه آن چیزی که باید درباره حس خوشایندی به نام امید بدانیم

فینال جام جهانی فوتبال است. دقیقه ۹۰ و داور یک دقیقه بیشتر وقت اضافه نگرفته. بازی یک بر صفر به نفع تیم ملی یک کشور است و تا یک دقیقه دیگر، اشک های هواداران میلیونی تیم بازنده، سرازیر می شود...

بازیکن های هر دو تیم خسته شده اند. تیم برنده، توپ را به بازی گرفته و بازنده ها دنبال یک فرصت می گردند؛ فرصتی که فقط برای آنها نیست و خوب می دانند که تمام مردم کشورشان هم، خارج از زمین چمن، به آن فکر می کنند. بازیکنان تیم بازنده، در همین دقیقه آخر، یک چیزی توی دلشان هست، یک چیزی که می گوید، اگر فقط یک بار، یک بار توپ به پایشان برسد، همه چیز عوض می شود. هواداران آنها هم، فرقی نمی کند کنار زمین باشند یا در سرزمین خودشان، پای تلویزیون، دقیقا همین حس را در دلشان دارند؛ حسی که تعریف مشخصی دارد که آن را امید می نامند و نه فقط در زمین فوتبال بلکه در همه زندگی شان آن را دیده و شنیده و لمسش کرده اند، حسی که براساس تعاریف روان شناسی، تعریف مشخصی دارد، اما در زندگی روزمره، به هزار و یک بهانه، نام های متفاوتی می گیرد.

روان شناسان معتقدند که امید در ذهن انسان یعنی باور رسیدن به اهداف، تصور راه های مختلف برای دستیابی اهداف و انگیزه ای که باعث می شود انسان ها برای رسیدن به اهداف خود قدم بردارند. یعنی به همان اندازه که بازیکن های تیم بازنده فینال جام جهانی برای رسیدن به توپ و برد در دقایق آخر امید را تجربه می کنند، کودکی که پدرش پای تلویزیون نشسته و بازی فوتبال را می بیند و به وعده پارک بعد از فوتبال فکر می کند، امید را تجربه می کند؛ حالا چه فرقی می کند، حس اصلی یک چیز است، اما در عالم واقعیت، یکی جام طلایی می خواهد و یکی دیگر تاب و سرسره بازی. از منظر افرادی که روی دستگاه عصبی مرکزی و مغز مطالعه می کنند هم، امید تعریف مشخصی دارد. در این تعریف، پزشکان معتقدند زمانی که فعالیت های گیرنده های دوپامینی مغز بالا می رود، همان حس امیدواری و انگیزه برای رسیدن به اهداف در انسان قوی تر می شود. البته که این تعریف، صرفا یک آزمایش علمی است که مشخص می کند در عالم واقعیت انسان ها بیشتر از آنکه واقع بین باشند، خوش بین هستند و امیدوار به روزهایی که می آید.

برگردیم به دقیقه ۹۰ فینال جام جهانی؛ تصور کنید یک دکمه استاپ وجود دارد که می تواند برای چند دقیقه ای همه چیز را متوقف کند. دنیا متوقف و یک نفر وارد زمین فوتبال می شود. این یک نفر همه بازیکن های تیم بازنده را جمع می کند و خیلی ساده برای آنها توضیح می دهد که یک دقیقه بیشتر از زمان بازی نمانده و براساس احتمالات ریاضی، وقتی شما در ۹۰ دقیقه گذشته، هیچ توپی را گل نکرده اید، گل زدن در این یک دقیقه آخر، ۵/۹۹ درصد بعید است و بهتر است بیشتر از این خودتان را خسته نکنید. در این لحظه توقف، این یک نفر، واقع بین ترین انسان روی زمین است؛ کسی که خیلی ساده و منطقی، براساس داده ها، نظریه محکمی دارد. حالا این وسط، همه چیز به بازیکنان تیم بازنده بستگی دارد که نظرات منطقی و محکم او را قبول کنند یا نه، همچنان امیدوار باشند که فرصتی هست. واقع بینی، دقیقا همان نقطه ای است که فرق بین امید واقعی و خیالبافی را مشخص می کند. دقیقا همان جایی که حساب همه چیز دودو تا چهار تا می شود و یک معادله ساده به ما می گوید، چقدر باید به آن رویایی که در دل داریم، امیدوار باشیم. واقع بینی، سالم ترین و درست ترین معیار برای زندگی بین خیال و واقعیت است برای اینکه حواس?مان به خودمان باشد و هرچند وقت یک?بار با محاسبه شرایط واقعی زندگی، رویاها و هدف هایمان را تمیز و به شرایط واقعی زندگی نزدیک ترش کنیم تا امیدهایی که در دلمان می نشانیم، به ناامیدی نرسند.

آن کودکی که منتظر تمام شدن بازی فوتبال پدرش است، با وعده پارک و بازی ساکت نشسته است. پدرش قبل از شروع بازی به او قول داده که اگر ساکت باشد و مزاحم او نشود، بعد از بازی فوتبال، نوبت به او می رسد. در تمام آن ۹۱ دقیقه، کودک رویای تاب و سرسره دارد؛ رویایی که او را وادار می کند ساکت بنشیند و امیدوارانه به تلویزیون و پدرش خیره شود. شاید پدر نداند، اما در ناخودآگاه کودکش، تجربه حس امیدواری در حال رسیدن به بلوغ است. این کودک وقتی که بزرگ می شود، این حس را با خودش همه جا همراه می برد. هر هدفی، با رویای رسیدن در دل او به امیدواری تبدیل می شود و اینجاست که دیگر تشخیص اکتسابی یا ژنتیکی حسی به نام امید، سخت است؛ به همان اندازه که هنوز بین پزشکان و روان پزشکان، نظریات مختلفی درباره اکتسابی یا ژنتیکی بودن آن وجود دارد اما مهم ترین نظریه درباره این سوال این است؛ کودکانی که در خانواده هایی شاد و امیدوار بزرگ می شوند، به همان اندازه که آرامش بیشتری دارند، برای رسیدن به اهداف خود، با انگیزه و قدم هایی بلند، گام برمی دارند و درصد بیشتری از آنها از زندگی خود و رسیدن به اهداف?شان راضی هستند.

دقیقه ۹۱ رسیده، ناگهان توپ به پای یکی از بازیکنان تیم بازنده می رسد و قبل از آنکه داور فرصت کند سوت پایان بازی را بزند، توپ وارد دروازه تیم حریف می شود. ناگهان همه چیز عوض می شود، بازیکنان تیمی که تا یک دقیقه قبل بازنده بود، دور زمین از خوشحالی می دوند و هواداران آنها در هرجای دنیا، فریاد شادی می کشند. حالا اینکه بعد از این مساوی سرنوشت بازی در ضربات پنالتی چه می شود، مهم نیست. مهم این است که آن بازیکنان تا همیشه، از آن دویدن های آخر بازی، پشیمان نیستند و معتقدند تا آخر بازی، توی زمین ماندند.

منبع :پورتال خبری البرز
نظرات ارسالی:
 
مشارکت در بحث:
نام:
ایمیل:
متن پیام:
کد امنیتی:


درباره ما
جستجو
پیوندها
عضویت
ورود


RSS
آب و هوا



تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به پورتال خبری البرز می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
البرز به هیچ ارگان ،دسته ، حذب و گروهی وابسته نیست

Copyright alborznews©2010 . All Rights Reserved