Alborz-01.png
alborz-popel.jpg
عروسکا کجایید؟ بیایید بیایید
ارسال در: 1391/06/26-08:57
یادی از برنامه خاطره انگیز «هادی و هدی»

میان مجموعه های داستانی که در دهه ۶۰ از برنامه کودک تلویزیون پخش می شد و مجموعه های عروسکی به دلیل خلاقیت هنرمندانی که در این حیطه حضور داشتند جایگاه ویژه ای به خود اختصاص دادند؛ هنرمندانی که حیطه کار کودک را جدی گرفتند و همین جدیت و نگاه حرفه ای باعث شکوفایی آثار کودک در سینما و تلویزیون دهه ۶۰ شد، به طوری که نوستالژی آنها با مخاطب کودک و بزرگسال آن روزگار همچنان همراه است.

مجموعه های عروسکی به دلیل حضور عروسک و حاکمیت دنیای تخیل و فانتزی این امکان بالقوه را دارند که مخاطب کودک را با خود همراه کنند. اما این همراهی بالقوه همیشه هم منجر به یک همراهی بالفعل از سوی مخاطب نمی شود.

این همراهی بستگی تمام و کمال دارد به چگونگی خلق شخصیت در مرحله کاغذ و قلم و پس از آن در مرحله طراحی و خلق عروسک. در واقع خلق و طراحی حساب شده یک کاراکتر نمایشی و یک عروسک، بخش اول ماجرا و تطبیق این دو تصویر از کاراکتر که روی کاغذ و در دستان عروسک ساز شکل گرفته، بخش دیگر و اصلی تر ماجراست، بخصوص وقتی قرار است یک مجموعه عروسکی و کاراکترهای حاضر در آن تصویری باشند از یک خانواده ایرانی.

مجموعه کودکانه «هادی و هدی» مصداق یک سریال عروسکی با تکیه بر تصویر یک خانواده ایرانی و روابط و مناسبات جاری در آن، الگو بود که سال ۶۴ پخش آن از شبکه دو سیما آغاز شد و تا سال ۶۸ ادامه پیدا کرد.

کارگردانی این مجموعه را مرحوم اردشیر کشاورز به عهده داشت که کارنامه پرباری در حیطه کار عروسکی و کودک دارد. مسعود صادقیان هم عروسک ها را طراحی کرد و به این ترتیب بود که این خانواده عروسکی متشکل از هادی و هدی، پدر و مادر، مادربزرگ و آق بابا که بقال محل بود و شخصیت های مهمان شکل گرفت.

تکنیک این مجموعه با تکیه بر تجربیات مرحوم کشاورز بخصوص در نمایش عروسکی «حسن و خانم حنا»، همان شیوه عروسک گردانی با لباس های سیاه بر پس زمینه سیاه بود. در این شیوه با وجود حضور عروسک گردان ها بر صحنه و حرکت آنها مقابل چشم بیننده، به دلیل تلفیق شدن آنها با پس زمینه سیاه صحنه دیده نمی شدند و به گفته بهتر، توجه مخاطب را جلب نمی کردند. چون با تمرکز نور روی عروسک های رنگی، آنها بودند که در دنیای سیاه و تاریک صحنه برجسته می شدند و خودنمایی می کردند.

هرچند این شیوه باعث می شد صحنه عمق پیدا کند و مخاطب تصویر ذهنی خود را در عمق تصویر بسازد، اما این شیوه بخصوص برای یک قصه شهری که بیشتر در محدوده خانه، حیاط و کوچه می گذشت تا حدی فضای این کار کودکانه را تیره و تار و تلخ کرد.

این تیرگی هرچند ناخودآگاه و بنا به الزامات این شیوه عروسک گردانی وارد کار شد، اما واقعیت این است که فضای ترس و دلهره و تیرگی را که بخصوص در همان سال ها بر شهر و زندگی شهری حاکم بود، تداعی می کرد؛ فضای ناشی از بمباران و موشکباران شهرهایی از جمله تهران که در طول جنگ هشت ساله با شدت و ضعف ادامه داشت و متاسفانه یکی از دوبلورهای باتجربه و صداپیشگان این مجموعه را نیز خاموش کرد.

مرحوم مهدی آژیر که در این مجموعه عروسکی به جای پدر هادی و هدی حرف می زد و صدایی گرم و خاطره انگیز داشت در اسفند ۶۶ که موشکباران تهران آغاز شد تحت تاثیر همین فضای ترس و دلهره و نگرانی از میان ما رفت.

طراحی کاراکترهای این مجموعه عروسکی همان طور که اشاره شد با تکیه بر الگوی یک خانواده ایرانی و شیوه زندگی که رواج داشت یا در واقع به مخاطب توصیه می شد، شکل گرفت.

این خانواده چهار نفره ایده آل با یک فرزند دختر و پسر در واقع بیش از هر چیز وامدار تیپ و کلیشه های آشنا بودند، اما ظرافت هایی هم در پرداخت آنها به کار رفته بود که همراه با جزئیاتی در روابط و مناسبات جاری بین آنها جذابشان می کرد.

هادی و هدی در واقع دو روی سکه و به نوعی مکمل یکدیگر بودند؛ هادی با شیطنت های ادامه دار و همیشگی و هدی با حرف ها و رفتارهای عاقلانه که برادرش را لو می داد.

قرار گرفتن این زوج کنار هم با تکیه بر تضادهایشان باعث می شد بازخورد اعمال و رفتارهایشان در طول یک قصه کوتاه برجسته شود و به شکلی نه چندان غیرمستقیم پیام اخلاقی مجموعه به مخاطب کودک انتقال یابد.

پدر و مادر هم تیپ های آشنای همیشگی بودند که معمولا در مجموعه های داستانی یا کودکانه آن روزگار حضور داشتند. پدر باجذبه و کم حرفی همیشگی خود و مادر با رتق و فتق امور خانه و آشپزخانه که از غر زدن های همیشگی مادران کلیشه ای بی بهره نبود.

در این میان حضور مادربزرگ میان خانواده نیز در جهت ارائه یک الگوی غیرمستقیم برای شیوه زندگی شهری یعنی زندگی در کنار افراد مسن و پیر خانواده، کارکرد داشت که البته این حضور کارکرد دراماتیک هم پیدا می کرد و معمولا پختگی و آرامش مادربزرگ گره مشکلاتی را که عمدتا هادی مسبب آنها بود، بازمی کرد.

حضور آق بابا که بقال محل و در واقع امین پدر بود و گزارش کارهای هادی و هدی را به پدرشان می داد نیز بیشتر به الگوی زندگی سنتی قدیمی بازمی گشت. شیوه ای که معمولا هر محل، یک بقال امین داشت که از همه اتفاقات باخبر بود. چون مادرها سرشان به کار خانه و آشپزی گرم بود و نمی توانستند بچه ها را بیرون از خانه زیر نظر بگیرند، گاهی وظیفه به عهده بقال امین محل بود که در قصه به نوعی جایگاه پدربزرگ را داشت.

در طراحی قصه های این مجموعه عروسکی تلاش شده بود جذابیت و مفرح بودن تصویر خانواده ای الگو، با فضای اخلاقی و پیام های ساده آن همخوان و هماهنگ باشد. به همین دلیل یک الگوی داستانی مشخص وجود داشت که هر بار هادی کار اشتباهی می کرد که از ابتدا مشخص بود نتیجه خوبی ندارد و هدی هم او را از این کار برحذر می کرد، هادی که گوش شنوا نداشت کار خودش را می کرد و باعث سرزنش مادر و بقیه می شد. البته در انتها متنبه و پشیمان می شد و دوباره روز از نو، روزی از نو که ویژگی شیطنت های بچه ها در این سن و سال است.

به فراخور قصه هر قسمت، شخصیت های فرعی مثل دوست و آشناهای بزرگ و کوچک این خانواده نیز وارد داستان می شدند و نقش آق بابا هم به همین نسبت برجسته یا کمرنگ می شد تا در نهایت پیام اخلاقی و پند قصه به مخاطب منتقل شود.

در طراحی عروسک های مجموعه که به نوعی مکمل کاراکترهای خلق شده روی کاغذ بودند، هوشمندی هایی به کار رفته بود تا به گونه ای کاراکتر را بر مبنای رفتارشناسی اش معرفی کند. از موهای چتری هادی که روحیه شیطنت او را برجسته می کرد گرفته تا قیافه مودب هدی با آن پیراهن گل گلی و روسری کوچکی که در خانه و بیرون از خانه بر سر داشت تا الگویی برای دختربچه های همسن و سالش باشد. مادربزرگ با موهای سپیدی که از زیر چارقد پیدا بود و عینکی که بر چشم داشت و پدر با آن سبیل های سیاه پرپشت که مشخصه مردان و پدران دهه ۶۰ بود.

آق بابا هم با آن چشم های پف کرده، موهای جوگندمی، چین های روی پیشانی و روپوشی که همیشه بر تن داشت یک کاراکتر آشنا و ملموس بود که ویژگی های ظاهری و رفتاری اش با هم هماهنگ شده بود.

صداپیشگان این کاراکترهای عروسکی، سومین و آخرین جزء تعیین کننده بودند که با انتخاب هوشمندانه و خلق صدایی متناسب با کاراکتر خلق شده و عروسک طراحی شده، به این عروسک ها جان دادند و توانستند آنها را در ذهن مخاطب زنده و خاطره انگیز کنند؛ مثل مرحوم آژیر، حمید جبلی، دنیا فنی زاده و... که از صداپیشگان و عروسک گردانان این مجموعه عروسکی بودند.

مجموعه عروسکی «هادی و هدی» با تکیه بر وجوه برجسته ای که به آنها اشاره شد توانست در دهه ۶۰ مخاطب کودک و نوجوان را با خود همراه کند و همچنان پس از گذشت سال ها خاطره انگیز و همراه با نوستالژی باشد. مجموعه ای که هدف اولیه آن ارائه الگوهای رفتاری، زندگی و... برای مخاطب هدف کودک و نوجوان بود و در واقع حرکتی برای تربیت نسل بزرگسال امروز؛ نسلی که فضا و حال و هوای این آثار را به نوعی در یادآوری شرایط و فضای ذهنی خود در آن زمان ارزیابی می کند و همین وجه است که ماندگاری و خاطره انگیزی چنین آثاری را در طول زمان افزایش می دهد.

در این مجموعه با تکیه بجا بر جذابیت های موسیقایی یک کار عروسکی، هوشمندی در تلفیق کاراکتر نمایشی که روی کاغذ خلق شد با عروسکی که از مواد بی جان شکل گرفت و در نهایت صدایی که به آن جان داد و دست هایی که آن را به حرکت واداشت، جزئیات رفتار، گفتار و مناسبات میان شخصیت ها در ذهن مخاطب آن روزگار تکثیر شد.

همین وجه باعث شد هادی و هدی هرچند تنها عروسک های محبوب تلویزیون در دهه ۶۰ نبودند، اما به واسطه ویژگی هایی که قصه و روابطشان را منحصر به فرد می کرد، برجسته و ماندگار شوند.

هادی و هدی با تکیه بر قرینه پردازی ای که چه بسا ناخواسته با فضای عمومی شهر و جامعه در دهه ۶۰ شد و الگوی خانواده ای که تلاش می شد در ناخودآگاه افراد وارد شود ـ تا به نوعی در جهت ترسیم همین تصویر از خانواده حرکت کند ـ توانست روح زمان خود را وارد کار کند.

همین وجه است که امروز پس از گذشت سه دهه هنوز تماشای قصه های این خواهر و برادر متضاد را با طعمی از تلخی و شیرینی گذشته همراه می کند و هنوز هم تماشای عمق سیاه تصویر و عروسک هایی که در خانه و بیرون از خانه یک جور لباس می پوشند و حرف می زنند و... حس و حال دهه پرمخاطره ۶۰ را برای همه کسانی که حال و هوای آن دوران را چشیده اند، تداعی می کند با همه تلخی ها و شیرینی هایش، با همه تیرگی ها و روشنی هایش، با همه محدودیت ها و صداقت هایش.

● موسیقی در خدمت درام

در یک کار عروسکی، وجه موسیقایی از اهمیت ویژه ای برای ارتباط برقرار کردن با مخاطب کودک برخوردار است. مجموعه عروسکی هادی و هدی هرچند با توجه به طراحی ای که شده بود در طول قصه از ترانه و موزیک برای معرفی شخصیت ها یا پیشبرد درام و خلق لحظاتی برای همراهی بیشتر مخاطب بهره نبرد، اما ترانه و آهنگ تیتراژ آن توانست با تکرار در ذهن مخاطب جای خاصی پیدا کند.

این ترانه همراه بود با همخوانی کاراکترهای ثابت و همیشگی مجموعه که به نوعی خود، قصه و مجموعه را معرفی و بعلاوه وجه عروسکی و قصه پردازی حاکم بر این مجموعه را برجسته می کردند.

همزمان با خواندن این ترانه، کاراکترها در محوطه یک پارک نشان داده می شدند که بچه ها در حال بازی بودند و پدر در حال روزنامه خواندن و آق بابا هم در ایوان مغازه اش قطعاتی را می خواند و بعد همه دست در دست هم مخاطب را برای دیدن و شنیدن قصه و داستان هر قسمت دعوت می کردند.

منبع :پورتال خبری البرز
نظرات ارسالی:
 
مشارکت در بحث:
نام:
ایمیل:
متن پیام:
کد امنیتی:


درباره ما
جستجو
پیوندها
عضویت
ورود


RSS
آب و هوا



تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به پورتال خبری البرز می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
البرز به هیچ ارگان ،دسته ، حذب و گروهی وابسته نیست

Copyright alborznews©2010 . All Rights Reserved