Alborz-01.png
alborz-popel.jpg
به شما یاد می دهیم چگونه راه موفقیت را طی کنید
ارسال در: 1391/04/17-09:02
کسی که بخواهد یک درجه بیشتر از این چیزی که هست باشد یک نابغه است. نبوغ یعنی هنر تحمل رنج های بی پایان ولی رنج هایی که زندگی ما را می سازد نه رنج هایی که زندگی ما را نابود می کند.

در ادامه مباحثی که در مقاله قبلی بررسی شد، مطالب تازه ای را مطرح می کنم. گاهی اوقات ممکن است برای شما اتفاقی در زندگی بیفتد که زندگی شما را به طور منفی تحت تاثیر قرار دهد یا اینکه به هردلیلی ناموفق باشید. من اصلا نمی گویم که در هیچ حالتی دیگران مقصر نیستند و همه خطاها از جانب خود شماست. اصلا برخی مواقع در اتفاقاتی که برای شما می افتد، صددرصد دیگران مقصر هستند. برای مثال در خیابان به دلیل بی توجهی موتورسواری، با وی تصادف می کنید یا هنگامی که از بانک بیرون می آیید، کیف پر از پولتان را سرقت می کنند. در این حالت ها اگر ما بر یافتن مقصر تمرکز کنیم، هیچ دردی از ما دوا نخواهد کرد بلکه در این مواقع باید بر راه حل تمرکز کنیم. همیشه به جای اینکه بر مشکل یا مسئله تمرکز کنید بر راه حل تمرکز کنید.

● برای سفر به فضا مدادتان را همراه ببرید

هنگامی که ناسا برنامه فرستادن فضانوردان به فضا را آغاز کرد با مشکل کوچکی روبه رو شد، آنها دریافتند که خودکارهای موجود در فضای بدون جاذبه کار نمی کنند، جوهر خودکار به سمت پایین جریان نمی یابد و روی کاغذ نمی ریزد برای حل این مشکل آنها شرکت مشاورین اندرسون را انتخاب کردند. تحقیقات بیش از یک دهه طول کشید، ۱۲میلیون دلار صرف شد و درنهایت آنها خودکاری طراحی کردند که در محیط بدون جاذبه می نوشت، زیرآب کار می کرد، روی هر سطحی حتی کریستال می نوشت و در دمای زیر صفر تا ۳۰۰ درجه سانتی گراد کار می کرد.

اما روس ها راه حل ساده تری داشتند. آنها از مداد استفاده کردند! این داستان مصداقی برای مقایسه دو روش در حل مسئله است. تمرکز روی مشکل (نوشتن در فضا با خودکار) یا تمرکز روی راه حل (نوشتن در فضا با مداد). بنابراین همیشه حواستان باشد که به جای تمرکز روی خود مسئله روی راه حل آن تمرکز کنید.

● همه می توانند نابغه باشند

اما نبوغ یعنی چی؟ اینکه مثلا می گوییم آقای جابز نابغه بود یعنی چه جور آدمی بود؟ من می خواهم یک تعریف جدید از نبوغ برایتان ارائه کنم؛ نبوغ به نظر من یعنی «هنر تحمل رنج های بی پایان.» یعنی زندگی پر از رنج های بی پایان است، کسی که این رنج ها را تحمل می کند و سرفراز از آنها بیرون می آید یک نابغه است. اگر خاطرتان باشد در مقاله پیشین عرض کردم برای رسیدن به موفقیت باید همیشه خودتان را به سختی بیندازید، در محیط سخت و محیط عذاب آور. کسی که چنین هنری داشته باشد، یک نابغه است.

کسی که همیشه بخواهد به یک چیز جدید دست پیدا کند نیز یک نابغه است. کسی که همیشه بخواهد به یک جای جدید برود یک نابغه است. کسی که بخواهد یک درجه بیشتر از این چیزی که هست باشد یک نابغه است. نبوغ یعنی هنر تحمل رنج های بی پایان ولی رنج هایی که زندگی ما را می سازد نه رنج هایی که زندگی ما را نابود می کند.

گاهی اوقات آن دسته از کارهایی که انجام می دهیم، رنج نیست، بلکه غنج است. یعنی تو غصه می خوری، حسرت می خوری، این رنج نیست. تو در دیروز غصه و افسوس می خوردی، اما اینها رنج نیست، سختی نیست، زحمت نیست. زحمت یعنی تلاش، یعنی حرکت، یعنی مداومت، یعنی مسیر موفقیت را تا آخر رفتن. زحمت یعنی از یک موفقیت امروزی ارضا نشدن. موفقیت یعنی مدام حرکت کردن.

● اگر بالا نروید سقوت می کنید

برای روشن شدن مطلب، مثالی را برایتان مطرح می کنم. یک سنگ را به سمت بالا پرتاب کنید این سنگ تا کجا بالا می رود؟ چه زمانی سقوط می کند؟ بله زمانی که دیگر بالا نمی رود سقوط می کند.

زندگی ما هم به همین شکل است. یا باید جلو بروی یا باید سقوط کنی. یا باید پیشرفت کنی یا پسرفت. شما اگر چیزی را به دست بیاورید و در همان جا بمانید و به اصطلاح درجا بزنید، یعنی سقوط یعنی پسرفت. زیرا دیگران از شما سبقت خواهند گرفت و شما عقب خواهید ماند. این خودش یعنی سقوط.

من معتقدم عصری که ما الان در آن قرار گرفته ایم عصر طلایی بشر است. یعنی بهترین زمان از ازل تا به امروز برای رسیدن به موفقیت. اگر زندگینامه انسان های موفق را در دنیا بررسی کنید، مطمئنا به این حرفی که زدم باور پیدا می کنید. بهتر است از یکی از افراد موفق هم عصر خودمان که اخیرا به دیار باقی شتافت شروع کنیم، آقای استیو جابز، مدیر و بنیانگذار شرکت اپل. در زندگینامه این شخص می خوانیم که پدر و مادر موفق و ثروتمندی نداشته و در خانواده ای بسیار فقیر به دنیا آمده. پدرش یک فرد سوریه ای مهاجر بود. خودش می گوید در دوران نوجوانی به مدت یک سال و هرروز به مدت یک ساعت پیاده روی می کرده تا به غذای مجانی برسد یعنی چیزی حدود ۱۰کیلومتر را پیاده روی می کرده است تا بتواند به غذای مجانی دست پیدا کند. این آدم در هندوستان ۲سال درگیر اعتیاد بوده است. در سال ۱۹۸۵ با یکی از دوستانش شرکتی به نام شرکت اپل را تاسیس می کند که پس از مدتی شرکایش او را از شرکت بیرون می کنند و فقط یک سهم به عنوان نماد برای خودش نگه می دارد. اما بعدها برمی گردد و اپل را به یک شرکت چند ملیتی و غول پیکر که الان در تمام دنیا آن را با محصولات منحصربه فردش می شناسند، تبدیل می کند. خیلی ها معتقدند آقای جابز از نوابغ قرن ماست. شما اگر زندگینامه آقای بیل گیتس، بنیانگذار شرکت مایکروسافت را نیز بررسی کنید، دقیقا وضعیتی شبیه آقای جابز داشته است. او هم به هیچ وجه خانواده ثروتمندی نداشته و در دوران جوانی با مشکلات شدید مالی نیز مواجه بوده است و همچنین از جمله دانشجویانی است که از دانشگاه ترک تحصیل کرد.

● موفقیت نامحدود

برای موفقیت محدودیتی وجود ندارد. سعی کنید از واژه ای به نام «من» در خلوت خودتان و نه برای دیگران بیشتر استفاده کنید. تکرار واژه من در ذهن و مرور آن به شما اعتماد به نفس می دهد و شما را به اهداف تان نزدیک تر می کند اما مراقب باشید دچار خودخواهی و غرور کاذب نشوید.

اما راز موفقیت انسان های موفق چه بوده است؟ خلاقیت، برنامه ریزی، اراده، هدف، باور، شانس، خودباوری و...؟ به عبارتی می توان گفت برای رسیدن به موفقیت هیچ رمزی، هیچ رازی وجود ندارد. هیچ جعبه جادویی و هیچ جعبه سیاهی وجود ندارد. درواقع یک قانون در تمام دوران بشریت از زمانی که به وجود آمده تا به امروز وجود داشته و آن قانون همیشگی و جاودان، قانون علت و معلول است.

قانون علت و معلول به این معناست که در دنیا هرکاری که انجام دهی، نتیجه خاص آن کار را نیز خواهی گرفت. برای مثال اگر اکنون اصطلاحا جیب پرپولی دارید به این دلیل است که حتما کار خاصی کرده اید و اگر هیچ پولی در بساط ندارید نیز به این دلیل است که باز هم کار خاصی را در گذشته انجام داده اید که چنین نتیجه ای را برای شما به بار آورده است.

در مقاله های گذشته صحبت کردیم از اینکه واقعا برنامه در زندگی ما چقدر تاثیر دارد. ما می توانیم بدون برنامه زندگی کنیم و می توانیم با برنامه هم زندگی کنیم. ما می توانیم مثلا برای سفر به کیش، با برنامه برویم و می توانیم بدون برنامه هم برویم. در هر دو حالت هم سفر رفته ایم ولی اگر با برنامه برویم چه اتفاقی برای ما می افتد و اگر بدون برنامه برویم چه اتفاقی خواهد افتاد؟ هر دو سفرند و هرکدام برای ما ره آوردی دارند ولی تفاوت در نوع رهاورد آنهاست.

● موشک شما نیاز به سوخت دارد

گفتیم که زندگی با برنامه ریزی، مثل پرتاب موشک است که وقتی آن موشک زندگی مان بالا می رود به هدف سیاری مثل هواپیما می خورد و ما هدایتش می کنیم و می خواهیم که به هدف بخورد. هرچقدر هدف خودش را تغییر بدهد ما هم برنامه خود را تغییر می دهیم. درواقع وسیله رسیدن به آن هدف را تغییر می دهیم نه خود هدف. ولی قبل از اینکه بخواهیم برنامه ریزی کنیم، به چیز دیگری نیز احتیاج داریم و آن چیز نامش سوخت است. سوختی که باعث شود موشک ما پرتاب شود و آن سوخت، رفتن از زندگی راحت، آماده و ایمن به زندگی سخت است. وقتی بخواهیم موفق شویم اولین کاری که باید انجام دهیم این است که سختی بیشتری را تحمل کنیم. بیشتر کار کنیم، در نهایت گفتیم که اگر می خواهیم موفق باشیم باید جزو آن ۱۰درصد بالای جامعه آماری خودمان باشیم.

● یک ایده آل رسیدنی

گفتیم بایستی معنی واژه ها را بشکنیم، تعریف ها را بشکنیم. در اینجا می خواهیم در مورد مفهومی دیگر به نام «چشم انداز» صحبت کنیم. تا کنون فکر کرده اید چشم انداز شخصی زندگی شما چیست؟ در واقع چشم انداز یعنی «یک ایده آل رسیدنی». یک ایده آل که ما اگر همه توانمان را بگذاریم، اگر خیلی خوب کار کنیم، اگر شرکت ما خیلی موفق بشود به آن چشم انداز می رسیم.

می خواهم در این مقاله از ۴ تکنیک که به ما در رسیدن به اهداف کمک می کند، صحبت کنیم. یکی از مهم ترین تکنیک هایی که همیشه کمک می کند به اهدافمان برسیم، تکنیک بیان کردن است. یعنی شما باید هر هدفی را که در ذهن خود دارید، آن را روی کاغذ انتقال بدهید. اگر چنین کاری نکنید، در واقع هدفی هم ندارید! و سپس اهداف خود را برای دیگران بیان کنید. به هیچ وجه از گفتن هدف هایتان و چشم اندازتان به دوستان یا اعضای خانواده نترسید و خجالت نکشید. شما باید چنین کاری را انجام دهید. از مزایای این کار این است که اول به انجام آنها متعهدتر می شوید و دوم سعی می کنید اهداف و چشم اندازتان را واقعی تر بیان کنید و از اهداف موهومی و غیرقابل دستیابی پرهیز می کنید. زیرا ممکن است دوستان تان به دلیل این اهداف موهومی به شما بخندند. همچنین مزیت دیگر این تکنیک این است که ممکن است دیگران برای رسیدن به اهداف به شما کمک کنند و شما می توانید از آنها ایده های خوبی را کسب کنید.

ناپلئون بناپارت می گوید: «چیزی را بگو که بتوانی بنویسی، چیزی را بنویس که بتوانی امضایش کنی و چیزی را امضا کن که بتوانی اجرایش کنی». ما در بیان کردن باید به چنین نکاتی نیز توجه کنیم. چیزی را می گوییم که بتوانیم بنویسیم، چیزی را در هدف ها و برنامه هایمان می نویسیم که بتوانیم امضا کنیم و چیزی را امضا می کنیم که بتوانیم اجرا کنیم.

● تکنیک توجیه

تکنیک بعدی که خیلی کمکتان می کند، به خصوص برای بازاریابان، تکنیک توجیه کردن است.

همان طور که در مقالات قبلی گفته شد، ما می توانیم و باید در بسیاری از مواقع معنای واژه ها را بشکنیم. در این قسمت نیز باید معنای توجیه کردن را بشکنیم. توجیه کردن در کل و در باور عمومی، معنای خوبی ندارد و عملی منفی محسوب می شود. بله، اگر توجیه کردن همان از زیر بار مسئولیت فرار کردن و شانه خالی کردن باشد، منفی است ولی ما توجیه مثبت هم داریم. توجیه مثبت یعنی دلیل سازی یا به عبارتی استدلال. باید بتوانید هدف خود را با نوشتن تمام دلایل برای رسیدن به آن و منفعتی که نصیب شما می شود، توجیه کنید. برای مثال اگر هدف شما این است که تا آخر امسال ۳۰ میلیون تومان پس انداز داشته باشید. باید دلیل آن را نیز بدانید. چرا من می خواهم تا آخر امسال ۳۰ میلیون تومان پس انداز داشته باشم؟ یا به فرض می خواهید یک خودرو بخرید. از خود بپرسید برای چه باید یک خودرو بخرم؟ دلایل مختلفی را می توان ذکر کرد. مثلا برای اینکه به محل کارم راحت تر برسم؟ برای اینکه وقت بیشتری داشته باشم تا به مشتری هایم برسم؟ برای اینکه با همسرم به راحتی به مسافرت و گشت و گذار برویم و... آقای بیل گیتس می گوید: «هر پیشنهادی که به من می شود را در مرحله اول رد می کنم. می دانید چرا؟ برای اینکه می خواهم عمق ذهن طرف مقابل را بیرون بکشم. یعنی دلایل بیشتری که برای من می آورد که چرا این کار درست است. آن دلایل عمقی ذهنش برای من مهم است».

● برای هدف دلیل بسازید

قسمت اعظم رفتارها و کارکردهای ما براساس ناخودآگاه ذهنمان قرار دارد. این را بارها شنیده اید که دلایل آخر از دلایل اول خیلی مهم تر است. شما می گویید ۳۰ میلیون تومان داشته باشم. چرا؟ می خواهم ماشین بخرم. چرا می خواهی ماشین بخری؟ اگر بخری چه اتفاقی می افتد؟ آن دلیل های آخر خیلی مهم تر و تاثیرگذارتر هستند و عمق پنهان ذهنت را برایت بیرون می ریزد و کارت را زیباتر می کند. آقای نیچه می گوید: «کسی که یک چرای مستدل داشته باشد از پس هر چگونه ای برمی آید. مستدل یعنی دلیل مند یعنی قانونمند یعنی ضابطه مند».

مستدل یعنی من توانایی ها و مهارت هایی دارم و براساس آن توانایی ها و مهارت ها، دلایلی نیز برای رسیدن به فلان هدف دارم. مثلا سن من آنقدر است، فلان مدرک تحصیلی را دارم و... آیا من متناسب با این توانایی ها و مهارت ها می توانم به آن هدف برسم و اگر برسم چه می شود؟

هرچه دلایل تان برای رسیدن به هدف بیشتر باشد امکان رسیدن به هدف بیشتر می شود. هرچقدر بتوانید برای اینکه چرا باید به این هدف برسید دلیل بسازید، امکان رسیدن تان به آن هدف بیشتر می شود. برای مثال درست است که به فرض جواب آزمایش شما مثبت است و دچار یک بیماری لاعلاج شده اید، ولی دلیل بسازید که چرا باید زندگی کنم و چرا باید به نتایج و هدف های مختلف برسم. به این چراها فکر کنید. اگر چراهای مستدل داشته باشید از پس هر چگونه ای بر خواهید آمد. در اینجا لازم است نکته مهمی را عرض کنم. گفتیم احساس کنیم، گفتیم تجسم کنیم. ممکن است بعضی ها به بیراهه بروند. خواهش من این است اهدافی را که داریم بررسی کنیم و اطمینان پیدا کنیم به اینکه آیا این اهداف واقعگرایانه و باورپذیر هستند یا خیر؟ واقعا اگر اطمینان نکنیم و اگر اهداف ما بیشتر از حد توان ما و فراتر باشد ناامید خواهیم شد و به جای اینکه سرشار از انگیزه شویم، نومیدی و رخوت بر ما چیره می شود.

نکته آخر اینکه قبل از دویدن راه برویم. در همه زندگی سعی کنید اینگونه باشید. شما نمی توانید بلافاصله نفر اول رشته یا کار خود باشید. اول به اهداف کوچک تر و آسان تر دست پیدا کنید، سپس به دنبال اهداف بزرگ تر باشید. به قول معروف نردبان، پله به پله.

● آینده را تصور کنید

یکی دیگر از تکنیک هایی که به ما کمک می کند، این است که سعی کنید ۲۰ سال آینده را به خوبی با تمام جزئیات تصور کنید و تصورات خود را روی کاغذ بیاورید. در این تکنیک شما باید ببینید که مثلا در ۲۰ سال آینده واقعا کجایید؟ چه کار می کنید؟ چه شرایطی دارید؟ از چه ماشینی استفاده می کنید، خانه شما کجا و چگونه است؟ چند بچه دارید و.... باید آنقدر خوب تجسم کنید که وقتی مثلا الان دست در جیب خود می کنید، پول های درون جیبتان در ۲۰ سال آینده را حس کنید. باید آنقدر خوب تجسم کنید که نوع مبلمانی که روی آن نشسته اید را تشخیص بدهید، بدانید آن مبل را از کجا خریده اید، خود را سوار بر ماشینی که دوست دارید کاملا تجسم کنید، بچه هایتان را و اینکه کدام مدرسه می روند و سال چندم هستند را کاملا تجسم کنید و.... بعد از تجسم کردن حال باید موقعیت خود را احساس کنید. به عبارتی، احساس کردن تکنیک بعدی ماست. شما وقتی یک کار خارق العاده و سخت را انجام می دهید، مهم ترین پاداشش سود مادی که نصیب تان می شود نیست. مهم ترین پاداش آن کار تغییری است که در شما به وجود می آید. وقتی کار خاصی را انجام می دهیم، احساس غرور می کنیم، احساس شادی می کنیم و لذت می بریم.

منبع :پورتال خبری البرز
نظرات ارسالی:
 
مشارکت در بحث:
نام:
ایمیل:
متن پیام:
کد امنیتی:


درباره ما
جستجو
پیوندها
عضویت
ورود


RSS
آب و هوا



تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به پورتال خبری البرز می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
البرز به هیچ ارگان ،دسته ، حذب و گروهی وابسته نیست

Copyright alborznews©2010 . All Rights Reserved